1. کابوس قبل از کریسمس (1993)
یک انیمیشن موزیکال و شگفت انگیز که داستان خیالی و پر از افسانه و شگفتی را بیان می کند. کابوس قبل از کریسمس درباره پادشاه شهر هالووین جک است که به صورت تصادفی پورتابلی به سوی شهر کریسمس می یابد.
جک با رفتن به این شهر و دیدن آن از این شهر خوشش می آید. دراین شهر همه زنده و سرحال هستند برخلاف قبرستانی که جک بر آن پادشاه می کرد کودکان با برف بازی می کنند و به جای سر جدا شده جنازه ها به سمت یک دیگر گلوله برفی پرتاب می کنند.
2. داستان اسباب بازی 3 (2010)
داستان اسباببازی اولیه یک راهساز بود. Toy Story 2 دنبالهای را از فکهای فراموشی مستقیم به ویدیو نجات داد. پس هیچ فشاری برای خروج سوم که باید آن دو ضربه را دنبال می کرد، وجود نداشت. داستان اسباببازی 3 تحت هدایت دقیق و متفکر لی آنکریچ (که از اولین فیلم با پیکسار همراه بود)، روایت وودی، باز و بقیه اعضای گروه را عمیقتر میکند و آنها را مجبور میکند با احتمال نقل مکان به خانهای جدید روبرو شوند.
صاحب آنها اندی از آنها بزرگتر می شود. فیلمهای داستان اسباببازی همیشه دربارهی قلب، از دست دادن، خانواده و میمونهای ترسناک و سنجبرانگیز بودند (خوب، شاید این یکی فقط برای قسمت سهگانه صدق کند)، اما فیلم سوم، تیم پیکسار را در فرم فوقالعادهای میبیند. به طور خاص یک صحنه (یک کلمه: زباله سوز) طرفداران را – از جمله کوئنتین تارانتینو، که آن را فیلم مورد علاقه خود در سال 2010 نامید – به هجوم نگرانی و غم و اندوه با حس پایان پذیری آن سوق داد. نقد Empire را بخوانید.
3. پرسپولیس (2007)
تعداد کمی از انیمیشن های بین المللی موفق به کسب موفقیت جهانی مانند پرسپولیس شده اند. این که فیلم در بحبوحه انقلاب اسلامی اتفاق میافتد – که از طریق یک انیمیشن گسترده و بیمعنی در پالتی عمدتاً تک رنگ به تصویر کشیده شده است – تنها گواهی دیگری بر قدرت داستانگویی آن است. این فیلم توسط مرجان ساتراپی از مجموعه رمانهای گرافیکی زندگینامهای او به همین نام اقتباس شده است.
ساتراپی از طریق مستندسازی زندگی جوان خود در تهران و بعداً اتریش، عذابی را که شاه بر خانواده و دوستان چپگرای خود تحمیل کرده است، از طریق چشمان اشکآلود پانکیست و عاشق بروس لی بازگو میکند. روشی که ساتراپی عقاید اومانیستی خود را در این روایت ساده و در عین حال زیبا میبافد، بیدردسر حرکت میکند و او را به اولین کارگردان زنی تبدیل کرد که نامزد بهترین فیلم انیمیشن در اسکار 2008 شد. بررسی امپراتوری را بخوانید.
4. راتاتویی (2007)
جادوی راتاتوی فقط این نیست که پیکسار فیلمی درباره یک سرآشپز موش ساخت که به نوعی تماشاگر را وادار نمیکند که برای نزدیکترین سطل بیمار بدود، بلکه ظرافت حسی آن است که بسیار خیرهکننده است. تاثیرگذارترین شاهکار کارگردان برد برد تبدیل بوها به مناظر است – مواد تشکیل دهنده به رنگ های انتزاعی تبدیل می شوند که مکمل یکدیگر می شوند زیرا غذاهای درجه یک به آثار هنر آشپزی تبدیل می شوند، سمفونی از رایحه های چرخان که با موسیقی مجلل مایکل جیاکینو تکمیل می شود.
پاتون اسوالت صدای خود را به رمی قرض می دهد – موش صحرایی با هدیه ای برای آشپزی که با انسان ناامید Linguini (لو رومانو) در تلاش برای رساندن غذاهای خود به دنیا متحد می شود. اما با توجه به وضعیت جوندگان رمی، کشف سرآشپز کوچک واقعی برای آینده او فاجعه خواهد بود.
حتی بر اساس استانداردهای پیکسار، این تلاش گاه نادیده گرفته شده سرشار از جذابیت و زیبایی است – فقط صحنه ای را ببینید که در آن منتقد بداخلاق آنتون اگو (پیتر اوتول) لقمه ای از ظرف اصلی فیلم می گیرد و به گرمی و عشق خود منتقل می شود. آشپزی مادر خود برای فیلمی با عنوان جناسی بسیار ابتدایی بد نیست. بررسی Empire را بخوانید.
5. شگفتانگیزان (2004)
شگفت انگیزان داستانی درباره یک خانواده است که هرکدام یک مهارت شگفت انگیز دارند و با استفاده از آن ها به مردم کمک می کنند و با افراد شرور می جنگند.پدر خانواده قدرت فیزیکی بسیار زیادی دارد، مادر خانواده انعطاف زیادی دارد و دست و پای آن کشش بالای دارد و فرزندان خانواده نیز هرکدام قدرت مخصوص خود را دارند. در این بین برای برقرای امنیت و مبارزه با ضد قهرمانان ماجراهایی پیش می آید.
6. بالا (2009)
همه در مورد 10 دقیقه ابتدایی Up صحبت می کنند. و به درستی – این یک مینی شاهکار، زیبا و دلخراش است زیرا زوج دوست داشتنی کارل و الی فراز (ازدواج، پیک نیک، رقص) و افت (سقط جنین، سوگواری) زندگی را در یک مونتاژ تجربه می کنند که سیل اشک را تضمین می کند. اما چیزی که بعدا می آید به همان اندازه معجزه آسا است – یک فیلم ماجراجویی وحشیانه و عجیب که در آن کارل سالخورده (اد اسنر) و پیشاهنگ پسر پرانرژی راسل (جردن ناگای) ناخواسته بر روی انبوهی از بالن های پر جنب و جوش به سمت آمریکای جنوبی شناور می شوند و با پرنده ای غول پیکر به نام روبرو می شوند.
کوین، دسته ای از سگ های سخنگو (“سنجاب!”) و یک کاشف شیطانی. این یک ترکیب هولناک است، اما کارگردان پیت داکتر همه آن را به طرز شگفت انگیزی ادغام می کند – غم و اندوه پایه و فرار عجیب و غریب به نحوی در هماهنگی کامل وجود دارند. اکنون این یک معجزه Pixar است. بررسی Empire را بخوانید.